سال جدید و ایلیا
سلام مامانی نوروز سال ٩٠ با بقیه سالها خیلی فرق داشت امسال یکی به افراد خونوادمون اضافه شده بود و من باید برای اونم لباس نو میخردم و اتاق و لباساشو مرتب میکردم و تو خونه تکونی هم کلی باهاش مشکل داشتم چون باید یکسره باهاش کلنجار میرفتم که ساکتش کنم یا بخوابونمش تا بتونم به کارام برسم ولی خدارو شکر همه چی به خوبی پیش رفت و سال نو آغاز شد و ما سال تحویل به هر سختی که بود حاضر شدیم و رفتیم خونه خدا بیامرز باباجی و خیلی خوش گذشت خلاصه ٢-٣ روز اول عید رو به عید دیدنی و دیدو بازذید گذروندیم و عصر روز ٣ فروردین با خاله ستاره و شوهرش رفتیم زاهدان اونجا هم خدارو شکر خیلی خوش گذشت و تا ١١ اونجا بودیم و همه آشناهارو که خیلی وقت بود ندیدیمش...
نویسنده :
مامان صدف
3:15