ایلیاایلیا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

دنیای زیبای مادرانه

سال جدید و ایلیا

سلام مامانی نوروز سال ٩٠ با بقیه سالها خیلی فرق داشت امسال یکی به افراد خونوادمون اضافه شده بود و من باید برای اونم لباس نو میخردم و اتاق و لباساشو مرتب میکردم و تو خونه تکونی هم کلی باهاش مشکل داشتم چون باید یکسره باهاش کلنجار میرفتم که ساکتش کنم یا بخوابونمش تا بتونم به کارام برسم ولی خدارو شکر همه چی به خوبی پیش رفت و سال نو آغاز شد و ما سال تحویل به هر سختی که بود حاضر شدیم و رفتیم خونه خدا بیامرز باباجی و خیلی خوش گذشت خلاصه ٢-٣ روز اول عید رو به عید دیدنی و دیدو بازذید گذروندیم و عصر روز ٣ فروردین با خاله ستاره و شوهرش رفتیم زاهدان اونجا هم خدارو شکر خیلی خوش گذشت و تا ١١ اونجا بودیم و همه آشناهارو که خیلی وقت بود ندیدیمش...
27 تير 1391

خداحافظ باباجی

سلام پسر نازم خیلی وقته که سراغ وبلاکت نیومدم دیگه دست و دلم به نوشتن نمیرفت این مدت خیلی سخت گذشت پدر بزرگی که برای مامانت کم از پدری نگذاشته بود تو بستر مریضی بود البته از وقی تو دل مامانت بودی از مریضی سختش با خبر شدیم ولی حیف که ما هیچ کار نتونستیم براش بکنیم و خیلی زود برای همیشه رفت 24/3/90 کسی از میونو ما رفت که هنوز خاطرات بودنش نذاشته که من به زندگی عادی برگردم. نمیدونم چرا اینجوری شدم تا حالا خبر فوت خیلی هارو شنیدم ولی این دفعه نوبت یکی از میون خونواده خودمون بود که خیلی به ما نزدیک بود پسر نازم باباجی همونی بود که اولین بار صدای اذان رو توی گوشای کوچولوت گفت و تو با صدای قشنگ اون مسلمون شدی اون روزو یادم نمیره که با ...
24 تير 1391
1